English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6813 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grounded (his complaint was not grounded U شکایت او بی اساس بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
substantialize U اساس دادن یا اساس پیدا کردن
base course U لایه اساس قشر اساس
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
groaned U شکایت
protests U شکایت
moans U شکایت
moaning U شکایت
moan U شکایت
moaned U شکایت
protesting U شکایت
protested U شکایت
protest U شکایت
plaint U شکایت
plaints U شکایت
groans U شکایت
groaning U شکایت
groan U شکایت
gripe U شکایت
i heard him U شکایت
grievance U شکایت
complaint U شکایت
sue U شکایت کردن
sues U شکایت کردن
bitch U شکایت کردن
sued U شکایت کردن
murmured U شکایت شایعات
complains U شکایت کردن
discontent U گله شکایت
murmurs U شکایت شایعات
murmuring U شکایت شایعات
murmur U شکایت شایعات
bitching U شکایت کردن
complain U شکایت کردن
complaining U شکایت کردن
complained U شکایت کردن
bitches U شکایت کردن
bitched U شکایت کردن
suing U شکایت کردن
gravamen U اصل شکایت
denunciations U اتهام شکایت
lodge an a appeal U شکایت کردن
lodge a complaint U شکایت کردن
cross bill U شکایت متقابل
to lodge a complaint U شکایت کردن
complaining against injustice U شکایت کردن
denunciation U اتهام شکایت
grievance U موضوع شکایت
grumblingly U شکایت کنان
chimeric U بی اساس
pier foundation U اساس پی
fundament U اساس
groundsel U اساس
delusive U بی اساس
ill founded U بی اساس
principium U اس اساس
idle U بی اساس
unsubstantial U بی اساس
unsubstantiality U بی اساس
idled U بی اساس
insubstatiality U بی اساس
vaporous U بی اساس
idles U بی اساس
origin U اساس
origins U اساس
rationale U اس اساس
fundamental U اساس
subsistance U اساس
idlest U بی اساس
grass roots U اساس
cornerstones U اساس
nuclei U اساس
nucleus U اساس
rootless U بی اساس
ill-founded U بی اساس
bedrock U اساس
baseless U بی اساس
structure U اساس
structures U اساس
structuring U اساس
groundless U بی اساس
basis U اساس
cornerstone U اساس
unfounded U بی اساس
root U اساس
substantially U در اساس
roots U اساس
element U اساس
foundation U اساس
elements U اساس
ground U اساس
i hear him complain U میشنوم که شکایت می کنند
sued U به دادگاه شکایت کردن
To lodge a complaint . U درمقام شکایت بر آمدن
sue U به دادگاه شکایت کردن
squawk about <idiom> U شکایت درموردچیزی داشتن
he complained with reason U بیخود شکایت نمیکرد
sues U به دادگاه شکایت کردن
repine U شکایت کردن شکوه
petitioning U شکایت کردن دادخواست
petitioned U شکایت کردن دادخواست
petition U شکایت کردن دادخواست
there is no ground for his complaint U شکایت او بیمورد است
Stop complaining. U [اینقدر] شکایت نکن.
gravamen U شکایت رسمی شکوائیه
petitions U شکایت کردن دادخواست
suing U به دادگاه شکایت کردن
gossiping U شایعات بی اساس
there is nothing in it U بی اساس است
groundlessly U بطور بی اساس
Unfounded rumours. U شایعات بی اساس
idle rumoues U شایعات بی اساس
corner stone U بنیاد اساس
ignore U بی اساس دانستن
gossip U شایعات بی اساس
corpus juris U اساس قانون
corpus delicti U اساس جرم
gossiped U شایعات بی اساس
ignores U بی اساس دانستن
ignoring U بی اساس دانستن
gossips U شایعات بی اساس
foundation U پی ریزی اساس
insubstantial U بی اساس بیموضوع
tittle-tattle U شایعات بی اساس
groundwork U زمینه اساس
data origination U اساس داده
element U عنصر اساس
ignored U بی اساس دانستن
elements U عنصر اساس
tittle tattle U شایعات بی اساس
gossipry U شایعات بی اساس
rumble U چیز پرسر و صدا شکایت
to inform against someone U شکایت پیش کسی بردن
griper U کسیکه مرتب شکایت میکند
inform against someone U از دست کسی شکایت کردن
rumbled U چیز پرسر و صدا شکایت
take one's own medicine <idiom> U پذیرش محاکمه بدون شکایت
look a gift horse in the mouth <idiom> U شکایت از هدیهای که کامل نیست
rumbles U چیز پرسر و صدا شکایت
subbase course U لایه زیر اساس
To build on sand. U کار بی اساس کردن
bedding U بنیاد و اساس هرکاری
gossip U شایعات بی اساس دادن
gossiping U شایعات بی اساس دادن
gossiped U شایعات بی اساس دادن
rooty of sand U چیز ناپایدار یا بی اساس
fabrics U سبک بافت اساس
fabric U سبک بافت اساس
gossips U شایعات بی اساس دادن
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
hot mix base U اساس اسفالتی گرم
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
have a bone to pick U بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
to redress any one's grievance U شکایت ونگرانی کسی رارفع کردن
fin de non recevoir U رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
on an arm's length basis U بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
subbase course U لایه پی قشر زیر اساس
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
ill founded U دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
cotton grade U درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
cry over spilt milk <idiom> U شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
element U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
his joys p from baseless hope U خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
elements U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
to sue somebody for libel [slander] U از کسی برای افترا [تهمت] شکایت کردن [حقوق]
it was basedon evclid U اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
simple interest U سود پول بر اساس سال 063 روزه
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
plateform U بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
yarn sorting U دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
Your slander is completely preposterous . U تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
animism U همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
anlage U اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
to press charges against someone U ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
wool sorting U دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
fools paradise U خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Recent search history Forum search
2New Format
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1وقتی انسانها بر اساس دارایی اشان ارزیابی می شوند
1استخدام عبارت از پرکردن و پرنگهداشتن پست های خالی درتشکیل سازمان به اساس اهلیت، لیاقت و شایستگی میباشد
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com